سنگرمن حجاب

مینویسم برای آنهایی که هنوز هم زبان تمسخر دارند برای سنگــــر من!

به ادمه مطلب بروید...

ادامه نوشته

با خواهر من چه کار داری؟ من هستم ، حواست باشد!‏

از زبان عکاس عکس بالا:با آن قد و قامت و پاهای کوچکش پیاده به سمت حرم اربابمان سید الشهدا(ع) می رفت. دخترک چادرش رو همین‌طور توی صورت کوچک و دوست داشتنی‌اش جمع کرده بود و به اطراف نگاه می‌کرد. دمپایی‌های بزرگتر از پایش هم بدجور دل می‌برد! از گروه زدم بیرون تا عکس بگیرم.‌‏ تا آمدم شاتر را بزنم دیدم توی کادر دو نفر ایستاده. یکی با ترس و خجالت، و دیگری با ژستی که یعنی «با خواهر من چه کار داری؟ من هستم. حواست باشد!‏» . آری او برادر آن دخترک بود. دوربین را گرفتم کنار و لبخندی زدم و بعد این عکس‌ها در حافظه‌ی دوربینم ثبت شد.

از طرف وبلاگ امام منجی:آری وقتی الگوی کسی فاطمه زهرا باشد اینگونه عمل میکند.

آیا امام با حجاب اجباری موافق بودند؟

آیا امام با حجاب اجباری موافق بودند؟

امام خمینی

این روزها یکی از بحث هایی که بسیار مطرح می شود این است که حجاب در کشور ما نباید اجبار می شد و بعضی هم می گویند امام (ره) با اجبار حجاب مخالف بودند . این مقاله دلیل اجباری شدن حجاب را از دیدگاه بنیانگذار انقلاب بیان می کند:

ممكن است تعرض به زن ها در خیابان و كوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، كسى حق تعرض ندارد و اینگونه دخالت ها براى مسلمان ها حرام است، و باید پلیس و كمیته‏ها از اینگونه جریانات جلوگیرى كنند.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ، اجبار حجاب بانوان در اداره ها و سطح کشور را از اولویت های برنامه های فرهنگی نظام قرار دادند و ذره ای در این امر نرمش از خود نشان ندادند، چرا که بی حجابی و بی بندوباری را به حق ترفند استعمار برای تخدیر و به نابودی کشیدن نسل کشورها می دانستند...

به ادامه مطلب بروید

 

ادامه نوشته

آیا اسلام حجاب را برای ترک لذت و رهبانیت قرار داده است!؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده و پوشش را وضع کرده اند، کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر” زن و محرک لذت و بهجت بوده ” مبارزه کرده اند. پدید آمدن پوشش طبق این نظریه، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن غروبت است...

ادامه نوشته

بد حجابي و ماشين ژيان



يكي مي گفت : مهم هدف انسان است وگرنه حجاب

نقشي در زندگي ندارد.دوستش پاسخ داد : براي رسيدن

به هدف بايد از وسيله ي مناسب استفاده كرد.اگر هدف

جلوه گري و مشغول كردن فكر ديگران به خود و بر

هم زدن آسايش خانواده هاست ،وسيله ي آن بد حجابي

است ، ولي اگر هدف پيشرفت و زندگي آرام و احترام به حقوق ديگران استوسيله آن پوشش مي باشد .

چرا كه در صورت بدحجابي تضميني براي رسيدن به هيچكدام از اهداف ذكر شده وجود ندارد.

نميشود براي رسيدن به فضا از ماشين ژيان استفاده كرد بلكه بايد سوار بر سفينه فضايي شد ...


م.ن: تنها حجابه كه ميتونه از زن يه چهره فعال و كاردان در جامعه بسازه .......


                     ياعلي


راست می گی چادری بودن سخته اما...

آره راس میگی سخته! خیلی هم سخته. من نگفتم حجاب داشتن و مخصوصا چادری بودن اونم تو جامعه امروز سخت نیست. منم مثل خودتم. خوب معلومه که دلم میخواد تو آفتاب تابستون لباس روشن بپوشم و آستینامم بزنم بالا و باد بپیچه تو موهام و نفس بکشم. فهمیدنِ این که این از چادر آسون تره که چیز پیچیده ای نیس.

ولی میدونی چیه. یه دوستی دارم که تازه عقد کرده. یه بار با بچه ها قرار گذاشته بودیم برای یه برنامه گردشی، برنامه ای که خود اون دوستم مدتها بود تلاش میکرد هماهنگ بشیم و بریم. خلاصه هممون بودیم. 4 - 5 نفر. بعد روز قبل از قرارمون زنگ زد به من که من نمیام!

گفتم شوخی میکنی. اصلا به اصرار تو جور شد برنامه. اگه نیای به ما هم خوش نمیگذره نمیریم. گفت نه شرمندم ولی جدی گفتم. پرسیدم چرا؟ میدونی چی گفت؟ گفت امیر (نامزدش) فردا رو مرخصی گرفته که منو ببره ... ! گفتم خب بهت گفته نیای؟ گفت نه. مطمئنم اگه بهش بگم برنامه داریم میگه با شما بیام. ولی خب تو نمیدونی وقتی با هم میریم ... چقدر خوشحال میشه. گفتم خب میتونین بعدا برین. گفت نه. دوست ندارم خوشحالیش خراب بشه. چون برام مهمه.

گفتم یعنی اینقدر مهمه که برنامه ای که انقدر منتظرش بودی کنسل شه؟ گفت این که کوچیکه! عروسی تو هم بود نمیومدم!! گفتم خاک تو سرت تو دیگه خیلی عاشقی دختر! هنوز داغی!

گفت نیستی نمیدونی! ایشالا قسمت تو هم بشه تا بفهمی که وقتی برای عشقت از خودت میگذری چه لذتی داره. از هر شیرینی و تفریحی که فکرشو بکنی بیشتر میارزه.

جمله آخرش مدتهاست عین زنگ تو گوشمه!! «نیستی نمیدونی! ایشالا قسمت تو هم بشه تا بفهمی که وقتی برای عشقت از خودت میگذری چه لذتی داره. از هر شیرینی و تفریحی که فکرشو بکنی بیشتر میارزه.»

آره من مطمئنم براش خیلی سخت بود نیاد. چون میدونم چقدر براش مهم بود اون برنامه. ولی فهمیدم شیرینی عشقی که تو دلشه، سختی این از خود گذشتگی رو از یادش برده!!

از اون شب من بارها با خودم فکر کردم که من چقدر عاشق خدام. چقدر قبول دارم که اون واقعا عاشقمه. مطمئنم عشق خدا به من حتی از عشق امیر به نگار هم بیشتره. اما حیف که باورش نمیکنیم...