خانه تکانی قلب خیلی مهمتره مگه نه؟!

احمدعلی افتخاری در گفت‌وگو یی، با اشاره به واژه عید و معنی آن، افزود: واژه عید در روایات دینی به معنی این است که "هر روزی که انسان در آن روز گناه نکند عید است". از نظر آموزه‌های دینی عید واقعی آن روز است.

وی با اشاره به نامه‌ حضرت علی (ع) به مالک‌اشتر که در آن به آداب و رسوم اجتماعی جامعه تاکید کرده است، گفت: "ای مالک هرگز آداب و سنت پسندیده اجتماعی را ترک نکن و آدابی که پیشوایان به آن عمل می‌کردند و مردم جامعه با آن خو گرفته‌اند را ترک نکن که در تربیت جامعه تاثیر بسزایی می‌گذارد".

افتخاری در ادامه با اشاره به معنی ماه فروردین، گفت: در زبان اوسطایی و زرتشتی فروردین یعنی برگشت ارواح که به نوعی ما با خانه‌تکانی می‌خواهیم به ارواح و گذشتگان احترام بگذاریم و اردیبهشت ماه یعنی شکوفا شدن گل و بقیه ماه‌ها هم هر کدام معنی خاصی دارند.

این نویسنده و محقق دینی در ادامه با اشاره به آیین‌های نوروزی که در دین اسلام هم به آن تاکید شده است، گفت: نظافت و پاکیزگی یکی از آن‌هاست. ما آیات زیادی راجع به نظافت و پاکیزگی داریم و عید نوروز هم به امر پاکیزگی توجه ویژه‌ای دارد.

افتخاری ادامه داد: هدیه دادن جزو اصول عید نوروز است و در اسلام هم به امر هدیه دادن توجه ویژه‌ای شده است که باعث می‌شود دوستی و روابط انسانی محکم‌تر شود.

وی خاطرنشان کرد: صله رحم که می‌تواند تاثیر زیادی روی افراد و جامعه بگذارد، جزء فرمان و دستور خداوند است و در عید نوروز به آن اشاره ویژه‌ای شده است. انسان‌ها با صله رحم می‌توانند از همدیگر دلجویی کنند و وقتی صله رحم انجام می‌شود اطعام هم صورت می‌گیرد و باعث می‌شود که افراد سفره بازی داشته باشند که راه نجات آنها از آتش دوزخ است.

این استاد دانشگاه با بیان این‌که «مسافرت جزء اصول عید نوروز است» تصریح کرد: پیامبر(ص) هم در آموزه‌های دینی تاکید می‌کند که برای تندرستی یا باید روزه بگیرید و یا به سفر بروید. ما با مسافرت می‌توانیم از گذشتگان درس بگیریم و فرجام‌نگری داشته باشیم. وقتی زنده شدن طبیعت را می‌بینیم راحت‌تر می‌توانیم به آخرت ایمان بیاوریم و این از نشانه‌های پروردگار است.

افتخاری گفت: ما قبل از ایام نوروز خانه‌تکانی را داریم. وقتی برای یک جای کوچک اینقدر وقت می‌گذاریم چگونه خانه تکانی دل را نداشته باشیم که خانه خداوند است. ما با خانه‌تکانی دل می‌توانیم آماده دریافت پیام‌های الهی شویم و برای آخرت آمادگی پیدا کنیم. وقتی از بهار استقبال می‌کنیم چگونه است از سعادت اخروی استقبال نکنیم.

این نویسنده و محقق دینی در ادامه با اشاره به این‌که «توجه به طبیعت هم از اصول عید نوروز و هم از آموزه‌های دینی است» اظهار کرد: هر چه که در اطراف ما است شعورمند است. طبیعت در آخرت، هم می‌تواند به نفع ما و هم به ضرر ما شهادت بدهد. ما با رفتن به طبیعت می‌توانیم به روز رستاخیز ایمان بیشتری بیاوریم.

وی ادامه داد: مهرورزی جزء قواعد عید نوروز و اصول دین است. با مهرورزی افراد شخصیت پیدا می‌کنند و هویت اجتماعی آنها دچار مشکل نمی‌شود و جامعه‌ای که افراد آن کرامت داشته باشند پیشرفت می‌کند.

افتخاری در ادامه با اشاره به فلسفه حضور مردم در لحظه تحویل سال در بقاع متبرکه و امامزادگان گفت:‌ خداوند در هر مکان و زمانی حضور دارد ولی ما ایرانی‌ها به لحظه تحویل سال اعتقاد خاصی داریم و با حضور در بقاع متبرکه می‌توانیم از دنیا و تعلقات آن دوری جوییم و اگر در آن لحظه در میان جمع باشیم شاید فرد مخلصی در آن جمع باشد که بتوانیم به واسطه آن به خواسته خود زودتر برسیم. همچنین در جمع بودن بر وحدت انسان‌ها می‌افزاید.

ادامه نوشته

عجب ثواب داره درخت کاری!!!

درخت نماد آبادانی و شاخص خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه انسان و صفا و پاکی طبیعت است به همین خاطر یکی از مواهب و نعمت‌های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی‌های بهشت و رضوان حق تعالی که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است.

رسول خدا (ص) در توصیه‌ای به درختکاری فرمودند: " اگر قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهالی باشد، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن نهال را بکارد این کار را بکند۱".

همچنین آن حضرت درباره این‌که درختکاری چه ثوابی دارد؟ می‌فرمایند: "مسلمانی نیست که بذری بیفشاند یا نهالی بنشاند و از حاصل آن بذر و نهال پرنده‏‌ای یا انسانی یا چرنده‏‌ای بخورد، مگر آن که برای او صدقه محسوب شود۲".

پیامبر خدا(ص)در جایی دیگر فرمودند: " هیچ کسی نیست که درختی بنشاند، مگر این که خداوند به اندازه میوه‏‌ای که آن درخت می‌دهد، برایش اجر بنویسد۳".

ایشان همچنین می‌فرمایند: "هر که درختی بنشاند و در راه نگهداری و رسیدگی به آن صبر کند تا میوه دهد، در قبال هر میوه‏‌ای که از آن بخورند، یک صدقه نزد خدا برایش منظور می‌شود۴".

منابع:

۱-کنزالعمّال: ۹۰۵۶ منتخب میزان الحکمة: ۲۹۰

۲-کنزالعمّال: ۹۰۵۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۹۰

۳-کنزالعمّال: ۹۰۷۵ منتخب میزان الحکمة: ۲۹۰

۴-کنزالعمّال: ۹۰۸۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۹۰

منبع:ایسنا

 

سجده و مهر...

از افتخارات پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) یکی این است که فرمود: ‹جُعلتْ لِی الأرضُ مَسجداً وَطَهور›؛ ‹زمین برای من، سجده‌گاه و پاک‌کننده قرار داده شده است

به گزارش فرهنگ نیوز، کتاب «جدال احسن: نقد و بررسی شبهات وهابیان» اثر حضرت آیت‌الله سبحانی به همت حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت منتشر شده است. کتاب با هدف نقد و بررسی شبهات وهابیان و پاسخ‌گویی شبهات و رد تهمت‌ها و بر ملا کردن چهره تزویر مدعیان توحیدمداری با تدوین مرکز تحقیقات حج و از سوی مؤسسه فرهنگی هنری مشعر منتشر شده است.

تبیین، اثبات و دفاع عقلانی از گزاره‌های اعتقادی و پاسخ به شبهات در حوزه معارف دین، وظیفه اصلی علم کلام و علمای دین است و این کتاب با هدف تیین گزار‌ه‌های اصلی اعتقادات شیعه و پاسخ به شبهات این حوزه در پنج بخش توحید و شرک، نبوت، قرآن، اهل بیت و امامت و مهدویت تدوین شده است. بخش اول کتاب در دو فصل اقسام و مراتب توحید و شبهات، توحید در ذات، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در تشریع و قانون‌گذاری، توحید در اطاعت و بندگی، توحید در حاکمیت و توحید در عبادت را مطرح می‌کند و به شبهه چیستی ملاک ایمان و کفر، طلب شفا و شرک، توسل به انبیا و اولیا و شبهات دیگری در این حوزه پاسخ می‌دهد.

ادامه نوشته

بابا شهادتت مبارک!

تابوت سه رنگ سردار شهید شاطری در حالی روز جمعه بر روی دستان خیل عظیمی از مردم سمنان بالا رفت که مراسم تشییع و وداع با این سردار رشید اسلام حاشیه‏های جالب توجه و البته اندوهباری داشت.

مردم سمنان بار دیگر به خیابان‏ها آمدند تا با مردی خداحافظی کنند که سال‏ها دوری از وطن را تحمل کرد تا مردم کشور همسایه و مسلمان، لبنان در حداقل اندکی راحتی زندگی کنند.

امروز تابوت مردی در سمنان «لا اله الا الله» را بر خود دید که پرچم سه رنگ روی آن از جاودانه شدن این پاسدار رشید اسلام حکایت می‏کرد.

آنجا که می‏خواندی یگانه شاطری، دختر سردار شهید شاطری در دل‏نوشته‏ای بر روی تابوت پدرش نگاشته بود...

ادامه نوشته

تاریخ نگار ربیع الثانی

اول  ربيع الثانى

*قيام توابين

در اين روز در سال ۶۵ ه‍ سليمان بن صرد با گروهى از توابين كه نام شانزده هزار نفر آن در دفتر سليمان ثبت شده بود - براى خونخواهى امام حسين (عليه السلام ) قيام كردند.

در روز دوم ربيع الثانى ، از (نخيله) كوفه براى جنگ با ابن زياد ملعون حركت كردند. در شب جمعه ۵ ربيع الثانى از كوفه خارج شدند و روز بعد كنار قبر حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) رفتند. يك يا سه شبانه روز در كربلا ماندند و گريستند و استغفار نمودند و ضجه و ناله كردند؛ به طورى كه مثل آن روز و به آن اندازه صداى ضجه در آن وادى شنيده نشده بود.

هنگام وداع كنار قبر حضرت مانند ازدحام كنار كعبه شلوغ بود. هر كس با حالتى شعر مى خواند و ناله مى كرد و با آن حضرت وداع مى كرد و خود را براى جنگ با ابن زياد آماده مى نمود.

سليمان از شيعيان على بن ابى طالب و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام ) بود و در جميع جنگها در ركاب امير المؤ منين (عليه السلام ) حضور داشت . آخر الامر بالشکر ابن زياد رو به رو شدند؛ و بعد از كشتن عده زيادى از آنان و مبارزات و جانفشانى هاى فراوان ، سليمان در سن ۹۳ سالگى در عين الورد به شهادت رسيد. از اصحاب سليمان هم فقط ۲۷ نفر كه مجروح و خسته و تشنه بودند جان سالم به در بردند، و بقيه همه به شهادت رسيدند.

حصين بن نمير ملعون - كه در كربلا دلهاى اهل بيت (عليهم السلام ) را سوزاند، در عين الورد به دست ابراهيم پسر مالك اشتر كشته شد و به جهنم واصل گرديد.

سوم  ربيع الثانى

*سفر امام عسكرى (عليه السلام ) به جرجان

در اين روز امام حسن عسكرى (عليه السلام ) براى وفا به وعده اى كه فرموده بودند و آشكار شدند معجزاتى از آن بزرگوار بى طى الارض از سامراء به جرجان تشريف فرما شدند.بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۲۶۳.

.جعفر بن شريف مى گويد: سالى قصد حج كردم ، و قبل از حج به زيارت امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در سامراء رفتم . اموالى از شيعيان همراهم بود كه بايد به آن حضرت مى رساندم . خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه كسى بدهم ، ولى پيش از آنكه من صحبت كنم حضرت فرمودند: ((به مبارك خادم بده )). عرض كردم : همين كار را كرده ام )، و سپس بيرون آمدم و گفتم : ((شيعيان شما در جرجان به شما سلام مى رسانند)). امام (عليه السلام ) فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمى گردى ؟ عرض كردم : بر مى گردم ...

ادامه نوشته

الله اکبر بگویید

به مناسبت فرارسیدن یوم الله 22 بهمن و همزمان با با طنین انداز شدن بانگ تکبیر( الله اکبر ) در شامگاه 21 بهمن ،تمامی کاربران اینترنتی (افسران سایبری ولایت ) به منظور نشان دادن اقتدار خود در نظر دارند تا در ساعت 21 روز 21 بهمن ماه اقدام به سرچ ( serch) واژه ( الله اکبر ) به 14 زبان زنده ی دنیا در موتور های جستجوی جهان نماید . 
عربی (الله اکبر)
انگلیسی (Allah Akbar )
آلمانی (Allah Akbar )
فرانسه (Allah Akbar )
ایتالیایی (Allah Akbar )
آلبانی (All-llahu Ekber )
آذربایجانی (Allah Əkbər )
چینی (真主阿克巴尔 )
یونانی (Αλλάχ Ακμπάρ)
هندی (अल्लाह अकबर)
ژاپنی (アッラーアクバル)
کره ای (알라 신은 위대하다)
روسی (Аллах Акбар!)
اسپانیایی (Alá Akbar)
ترکیه ای (Allahu Ekber)
با اطلاع رسانی به موقع به کاربران و تمامی نیروهای سایبری ، اقتدار خود را به جهانیان نمایش دهید . 
با آرزوی موفقیت برای تمامی شما عزیزان 
یا ابا صالح المهدی ادرکنی 
لیست موتور های جستجو 
http://www.yahoo.com
http://www.google.com
http://search.msn.com
http://www.altavista.com
http://www.a1search.net
http://infotiger.com
http://www.212.net
http://www.atopqualitysite.com
http://www.about.com
http://www.aeiwi.com
http://www.allsearchengines.com
http://search.aol.com
http://www.azoos.com

ظهور رخ داده است؟!!

در حالی که برخی از دیرباوران هیچ دورنمای امیدوارکننده ای را برای نزدیکی ظهور نمی بینند بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی با بیاناتی حکیمانه ، آنچنان ظهور را ملموس و در دسترس نشان می دهند که امید و نیروی مضاعفی برای پیمودن اندک فاصله باقیمانده تا آن دوران طلائی در جامعه منتظر ایجاد می نماید ، این بیانات پرمغز و امیدوار کننده که در سال ۸۰ و در جمع برخی از طلاب محقق و مشتاق ظهور ایراد شده است ، از چنان اهمیت بالایی برخوردار است که می طلبد منتظران ظهور بارها و بارها با مطالعه ، پیرامون آن بیندیشند...

ادامه نوشته

رفتار خدا با گناهکاران

کسانی که در سرای دنیا لجام گسیخته مرتکب گناه می شوند بدون شک در سرای آخرت چیزی جز بی مهری حضرت حق و آتش دریافت نمی کنند.

قیامت برای شایستگان کانون مهر و محبت بی نهایت است، آنان که به قیامت وارد شوند و درخت انسانیت آنان نخشکیده و ازعبادت خدا و خدمت به خلق بهره ای داشته اند، مشمول آن رحمت بی نهایت و مهر و محبت بی حسابند.

اما آنان که با آتش گناه و معصیت مداوم ریشه انسانیت خود را سوزانده باشند و بی عبادت و بدون خدمت به خلق وارد قیامت شوند از آن رحمت بی نهایت به تقصیر و کوتاهی خودشان محرومند.

این که در معارف اسلامی خوردن مال یتیم خوردن آتش قلمداد شده و خشم و غضب به عنوان اخگری از عذاب دوزخ در قلب به شما آمده و از حسد به عنوان آتشی حسنات سوز یاد شده بر اساس آیات قران و بر پایه وحی است. ربا خوار، زناکار، ستمکار، شراب خوار، فاسق، فاجر و کافر در صورتی که تا پایان عمر به گناهشان اصرار ورزند یقینا به خاطر بازنگشتن به حق و توبه نکردن مستحق عذاب و دوزخند و چون هیمه ای خشک بدون آنکه بمیرند در آتشی سوزان می سوزند.

آیات قرآن مجید و روایات ائمه معصومین (ع) پیرامون این موضوع که قیامت و صحنه علاوه بر این که جایگاه اقامه عدل الهی و عذاب و عقاید کافران و ظالمان و ستمگران و... است کانون پر مهر و محبت حضرت حق می باشد که به روایتی شگفت پیرامون این حقیقت با عظمت به عنوان جلوه ای از مهرورزی و رحمت حضرت حق در قیامت اشاره می شود.

باید توجه نمود که در این گونه روایات عدد جایی ندارد و منظور از بیان آن در آیات و روایات یا اشاره به کثرت و وسعت حقیقت است و یا نزدیک کردن مطلب به فهم عموم مردم است. رسول خدا (ص) می فرماید: خدا روز آفرینش آسمان ها و زمین صد رشته مهر و رحمت پدید آورد، هر رشته مهر و رحمتی از آن  صد رحت برابر فضایی میان آسمان و زمین است. یک رشته از آن صد رشته را به زمین فرود آورد. همه مخلوقات به وسیله آن به یکدیگر مهر می ورزند هر مادری به وسیله آن به فرزندش مهربانی می کند، پرندگان و وحوش در سایه آن آب می نوشند و همه خلایق به کمک آن زندگی می کنند.

و درباره نود و نه رشته دیگر آن می فرماید: خدا صد رشته رحمت آفرید، یک رشته از آن صد بخش در میان موجودات و  مخلوقات اوست که به وسیله آن به یکدیگر مهر می ورزند و نود و نه بخش را برای عاشقان و اولیائش در قیامت ذخیره کرده است.

شعارهای مردمی سری 2

شعارهای زمان انقلاب متنوع و جالب بود و ترجیع‌بند اکثر شعارهای مردم به جان آمده از ستم و طاغوت، "مرگ بر شاه" بود و می‌دانستند که "تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود".

آنان با شعارهای متعددی نفرت از طاغوت را به نمایش می‌گذاشتند:

مرگ بر این سلطنت پهلوی.

توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد/ شاه به جز خودکشی راه دگر ندارد.

ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است/ لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است.

مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!/ گول نخورید نهضت ما اساسی است.

نظام شاهنشاهی نابود باید گردد.

زندگی مصرفی معادل بردگی است.

نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست.

شاه باید برگردد/ اعدام باید گردد.

مرگ بر این سلطنت پرفریب.

مردم ما بیدارند/ از سلطنت بیزارند.

الله اکبر.

لا اله الا الله.

یا حسین!

حسین جان، حسین جان!/ راهت ادامه دارد.

نهضت ما حسینیه/ رهبر ما خمینیه.

ماهیت دینی و مذهبی قیام خود را متجلی می‌کردند و حرف دل خود را چنین بیان می‌کردند:

پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن/ در دست مجاهد مردان.

تا خون مظلومان به جوش است/ آوای عاشورا به گوش است.

هر کس که عدالت‌خواه است/ از عدل علی آگاه است.

این منطق ثارالله است/ باید به هم یاری نمائیم.

فتح اسلام در جهاد است/ فتح مسلمان در اتحاد است.

با صراحت و قاطعیت و اطمینان و ایمان کامل می‌گفتند:

کار شاه تمام است/ خمینی امام است/ استقلال، آزادی/ جمهوری اسلامی/ آخرین کلام است.

رهبری امام خمینی (ره) برجسته‌ترین نقطه قیام مردم در سال57 بود. او کانون توجه عموم مردم و محور حرکت چرخ‌های انقلاب بود و همه تنها گوش به فرمان او بودند و در مسیری حرکت می‌کردند که رهبر محبوب‌شان ترسیم می‌کرد.

این مسئله در شعارهای پرشور مردم به خوبی نمایان بود:

الله اکبر، خمینی رهبر.

تا خون در رگ ماست/ خمینی رهبر ماست.

نهضت ما حسینیه/ رهبر ما خمینیه.

ما همه سرباز توایم خمینی/ گوش به فرمان توایم خمینی.

حزب فقط حزب‌الله/ رهبر فقط روح‌الله.

خمینی آزاده/ پیام عالی داده/ که نهضت ما قطعی است/ پیروزی ما حتمی است/ اگر نمایی تو استقامت/ سکوت بی‌جا بود خیانت.

برو تو ای بیگانه/ مگو دگر افسانه/ که رهبر ما باشد/ خمینی فرزانه/ بود به مهدی مرید و نایب/ شود به زودی امیر و غالب.

مجاهد بت‌شکن/ خمینی قهرمان/ فرموده است این‌چنین/ به ملت مسلمان/ بهترین عبادت/ به نزد خداوند/ مرگ بر شاه، مرگ بر شاه.

خمینی، خمینی خدا نگهدار تو/ علیل است، ذلیل است دشمن خون‌خوار تو.

خمینی، خمینی خدا نگهدار تو/ بمیرد، بمیرد دشمن خون‌خوار تو.

هر راهپیمایی نهایتا به درگیری با نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم می‌انجامید و جوانان بسیاری چون لاله پرپر می‌شدند ولی هر گلی که پرپر می‌شد، گلی دیگر می‌شکفت و روزی دیگر و تظاهراتی دیگر در راه بود.

مردم پیکر جوانان شهید خود را به دوش می‌گرفتند و دردمندانه می‌سرودند:

ای شاه خائن آواره گردی/ خاک وطن را ویرانه کردی/ کشتی جوانان وطن، آه و واویلا/ کردی هزاران تن کفن ، آه و واویلا/ مرگ بر شاه، مرگ بر شاه/ مرگ بر شاه، مرگ بر شاه.

ای شهید حق آیم به سویت/ بهشت موعود در پیش رویت.

مادر ندیده روی تو، الله اکبر/ پدر نشسته سوگ تو، الله اکبر.

مرگ بر شاه، مرگ بر شاه/ زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما.

خون گرفته ایران را/ قزوین و خراسان را/ کشتند جوانان را/ حامیان قرآن را/ مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه!

با این‌که مزدوران سنگ‌دل رژیم شاه، به امر فرماندهان خود رگبار مسلسل را بی‌محابا بر روی مردم بی‌سلاح می‌گشودند ولی ذره‌ای ترس از کشته شدن در دل پیر و جوان و زن و مرد نبود.

خطاب به رهبر محبوب خود فریاد می‌زدند:

خمینی عزیزم/ بگو تا خون بریزم/ از جان خود گذشتیم/ با خون خود نوشتیم/ یا مرگ یا خمینی.

در برابر تفنگ دژخیمان سینه را سپر می‌کردند و با خشم انقلابی خطاب به آنان فریاد می‌زدند:

می‌کشم، می‌کشم/ آن‌که برادرم کشت.

توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد/ حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد.

به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد/ اگر به کشتار خلق ادامه دهد این شاه.

جنگ مسلحانه به یاری روح‌الله/ سلطنت واژگون/ شاه را سرنگون/ مرگ بر شاه، مرگ بر شاه.

توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد/ شاه به جز خودکشی راه دگر ندارد.

وای اگر خمینی حکم جهادم دهد/ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد.

رهبرا رهبرا!/ ما را مسلح کنید.

 

شعارهای مردمی

الله اکبر، خمینی رهبر

از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی

استکان طلایی، فرح رفته گدایی

اگر آقا دیر بیاد، مسلسل‌ها بیرون میاد

ای بختیار شیره‌کش، تو هم برو مراکش

ای شاه دم‌بریده، زمان قدرت مردم رسیده

ای شیعیان، شاه فنا می‌شود، رهبر ما روح خدا می‌شود

ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است، ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است

ای شاه خائن آواره گردی***خاک وطن را ویرانه کردی***کشتی جوانان وطن. الله اکبر***کردی هزاران در کفن. الله اکبر***مرگ بر شاه. مرگ بر شاه. مرگ بر شاه. مرگ بر شاه

این است شعار بختیار، منقل و وافور بیار

الهی، الهی ولیعهدت جلو چشمت بمیره***الهی، الهی فرح از داغ او آتیش بگیره***که شاید، که شاید، دل یک مادری آروم بگیره

به ظلم طاغوتیان به جور فرعونیان یا حجةبن‌الحسن، عجل علی ظهورک

برو تو ای بیگانه، مگو دگر افسانه، که رهبر ما باشد، خمینی فرزانه، بود به مهدی مرید و نایب، شود بزودی امیر و غالب

به گفته خمینی، ارتش برادر ماست

پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن، در دست مجاهد مردان

تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود

تا خون مظلومان به جوش است، آوای عاشورا به گوش است

تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست

توپ، تانک، فشفشه، این شاه باید کشته شه

توپ، تانگ، مسلسل دیگر اثر ندارد***حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

تو پ، تانگ، مسلسل دیگر اثر ندارد***حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد

چرا جوون‌ها رو کشتید***مارو بی‌شوهر گذاشتید

حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله

خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم

درخت انقلاب به خون احتیاج دارد

زندگی مصرفی معادل بردگیزن‌ها به ما پیوستند***بی‌غیرت‌ها نشستند

شاه عزم سفر کرده***گه خورده غلط کرده***کابینه عوض کرده***بختیار رو خر کرده***شلوارشو تر کرده***روسری به سر کرده***مادرش شوهرکرده***ولیعهد رو کفن کرده***این کارش رو خوب کرده

فتح اسلام در جهاد است، فتح مسلمان در اتحاد است

گل‌های زهرا همه پرپر شده، این بختیار خر بوده خرتر شده

ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی

ما جز خمینی، رهبر نداریم فرمانروایی، دیگر نداریم، از همت او سرافرازیم منتخب او را ما قبول داریم

مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد

ما به شما گل میدیم شما به ما گلوله

مردم چرا نشستین***ایران شده فلسطین

مردم چرا نشستین***نکنه که شاه پرستین

نه سازش سیاسی، نه قانون اساسی، به گفته خمینی جمهوری اسلامی

نم نم بارون می یاد، خمینی تهرون میاد

نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه

نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه

نصرمن اله و فتح قریب***مرگ بر این سلطنت پر فریب

نصر من اله و فتح قریب***چشماتو واکن ندهندت فریب

هرکس که عدالت‌خواه است، از عدل علی آگاه است

وقتی شیطان به نماز دعوت می کند (داستان کوتاه و عبرت اموز)

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.

همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید…

من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم…

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.

همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید…

من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم…

 


چه کارهایی شیطان را ناراحت می کند؟

روزى ابلیس (شیطان) در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود. حضرت رسول صلى الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، دید
ابلیس ضعیف و نزار و رنگ پریده ، کنارى ایستاده است ، فرمود: اى ملعون ! تو را چه مى شود که چنین ضعیف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند؟
گفت : یا رسول الله ! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى کنم
این خوى را از ایشان بگریم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها که تو را ناراحت
کرده کدام اند؟
۱- هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند.
۲- با هم مصافحه می کنند.
۳- برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاءالله می گویند.
۴- از گناه استغفار می کنند.
۵- تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند.
۶- ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.
(منبع: انورالمجالس، ص۴۰)

این خانم کیست که امام راحل به قربانش می رفت!!!

خدیجه خانم ثقفی از تبار «حاج ملاهادی نوری» تاجر مازندرانی است که در اواسط حکومت آغامحمدخان قاجار از شهرستان نور به تهران آمد. پسرش «محمدعلی» بود که اگرچه تاجر بود، اما به فراگیری معارف دینی روی آورد و دختری از خانواده علمای وقت  را برای همسری انتخاب کرد. فرزند آنان، میرزاابوالقاسم کلانترتهرانی، از پرورش‌یافتگان حوزه تهران، اصفهان و نجف و همشاگردی و هم‌عصر با علمای بزرگی همچون «حاج ملاعلی کنی» بود و در محضر درس «شیخ مرتضی انصاری» حضور یافت: «شیخ مرتضی به گفته‌های وی در درس اعتماد می‌کرد و او هم درس استاد را پس از ختم جلسه، برای برخی از شاگردان علاقه‌مند تقریر می‌کرد تا سرانجام به مقامی نائل آمد که در چندین جلسه، شیخ مرتضی انصاری به اجتهاد  وی تصریح کرد.» او در زمانی که «ملاعلی کنی» تولیت مدرسه مروی را برعهده داشت، از نجف به تهران آمد و در این مدرسه به مدت هفت سال به تدریس فقه و اصول پرداخت که شاگردانش عالمان بزرگی همچون؛ سیدحسین قمی تهرانی، شیخ‌عبدالنبی نوری، سیدمحمدصادق تهرانی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و شیخ‌فضل‌الله نوری بودند. میرزاابوالقاسم لقبش را از «محمودخان کلانتر» دایی‌اش گرفته بود. محمودخان در زمان ناصرالدین‌شاه، مامور رسیدگی به امور اجتماعی و اقتصادی شهر تهران بود که سرانجام در قحطی‌ای که در تهران رخ داده بود،‌ ناصرالدین او را در نابسامانی‌ها متهم کرد و به دار آویخت. فرزند میرزاابوالقاسم، همچون پدر یک عالم دینی بود و قریحه شعر داشت و در زمان درگذشت پدر، در رثای او شعر بلند بالایی سرود. «میرزا ابوالفضل تهرانی» که شاگرد پدر بود، در تهران مجتهد شد و در حکمت، فلسفه و عرفان صاحب‌نظر شد. او اگرچه به درجه اجتهاد رسیده بود، اما به عراق رفت و با دعوت میرزای شیرازی از جلسه درس «میرزاحبیب‌الله رشتی» در نجف به سامرا آمد و در کنار فقه و اصول به حدیث و رجال پرداخت. او همچنین در آن دوره، زبان و ادبیات «عبرانی و سریانی» را برای آشنایی با یهودیت و مسیحیت فرا گرفت. او در سامرا هم‌مباحثه با «میرزامحمدتقی شیرازی (میرزای دوم) و سیدمحمد فشارکی اصفهانی» بود. همچنین میرزا ابوالفضل آنچنان در ادبیات و شعر متبحر بود که روزی در مجلس ادبای میرزای شیرازی، شاعر فرستاده دولت عثمانی که برای عرض اندام در برابر میرزا آمده بود، مقهور کرد که درباره آن شاعر عثمانی نوشته‌اند: «دستانش چنان می‌لرزید که سطل هنگام فرو رفتن در چاه می‌لرزد...» او در نهایت به تهران بازگشت و در زمان ناصرالدین‌شاه، تولیت مدرسه سپهسالار را برعهده گرفت. او پدربزرگ خدیجه خانم ثقفی است که پدرش هم همچون پدربزرگ روحانی بود و در این مسیر گام بر می‌داشت. «میرزامحمدثقفی تهرانی» از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم بود و قریحه شعری او همچون پدرش زبانزد بود. او آنچنان در قم به درس و تحصیل پرداخت که «دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهی را از بحث رئیس‌الشیعه، مرحوم حاج شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی - رضوان‌الله علیه - استفاده و وی به خط شریف خویش [حائزی بزرگ] به مقام اجتهاد و اعتماد او تصریح کرد.» سپس ثقفی به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار در رشته فقه، اصول و معارف عقلی، تدریس و اقامه جماعت کرد که مشهورترین اثر او، «روان جاوید» تفسیر فارسی و روان قرآن در ۵ جلد است...

ادامه نوشته

آداب غذا خوردن

قبل از هر چیز باید متذکر شد که تمامی این احادیث جزء مستحبات محسوب می گردند و اصلی ترین و مهمترین امر این است که انسان غذا و لقمه ای را که می خورد از راه حلال به دست آمده باشد و شبهه ناک نباشد. زیرا اگر لقمه حرام باشد انسان هر کدام از این مستحبات را انجام دهد فایده ای ندارد چون اصل را کنار گذاشته و به فرع پرداخته است.حضرت علی(ع) می فرمایند: زندگی را برای خوردن مخواه؛ بلکه خوردن را برای زندگی بخواه...

ادامه نوشته