یکشنبه سیاه!

برنامه تهران ۲۰ که به انعكاس مشكلات شهر و استان تهران و فراهم آوردن شرايطي براي پاسخگويي مسئولان مي باشد، در برنامه دوشب پیش خود حجت الاسلام محسن قرائتی استاد قرآن و رییس ستاد اقامه نماز کشور مقابل دوربین برنامه تهران ۲۰ قرار گرفت و در خصوص سبک زندگی و بنیاد خانواده برای مخاطبان برنامه توضیحاتی را ارائه نمود.

ایشان با اشاراتی غیرمستقیم به یکشنبه سیاه دولت و مجلس، با به کار بردن کلمۀ «مُرجِف» که در قرآن برای کسانی که در جامعه دغدغه به وجود می آورند، اشاره کرده و با تأکید بر برخورد انقلابی با این افراد، در ادامه به مبحث امنیت فکری افراد در جامعه پرداخته و ذکر این بحث که آرامش و امنیت دو وزنۀ تعادل در آفرینش می باشد به دو آیه از قرآن مبنی بر آنکه علت عبادت انسان دو چیز است: چون شما را آفریدم و دوم اینکه به شما امنیت داده ام.

استاد قرائتی در پاسخ به این سوال مازیار ناظمی، مجری برنامه که، "مخاطب شما مردم یا مسئولین هستند؟" اذعان داشت که هم مردم و هم مسئولانی  که در جامعه ایجاد استرس می کنند و جامعه را به هم می زنند مرتکب حرام و خلاف شرع «بَیِّن» شده اند و باید با آنها برخورد انقلابی شود.

ایشان با استناد بر آیات قرآن بیان نمودند که آبروی ریختن مومن حرام است، تحمیل عقیده حرام است، استبداد حرام است، سوءظن حرام است، حرفی که ثابت نشده و مطرح شود حرام است.
و در پایان خطاب به مردم  و مسئولین گوشزد نمودند که حجت ما باید رهبرمان باشد، راه ما باید راه خدا باشد، مسیر ما باید امام زمانی باشد و باید در مسیر رهبری و مراجع قدم برداریم و "ایجاد استرس نکنید".

وقتی یک مساوی هفتصد میشود!

کسی پرسید؛ آیا کره زمین در یک تخم مرغ جا می شود؟

یکی پاسخ داد: معلوم است که نه. عقلت کجا رفته؟

دیگری گفت: این که چیزی نیست. اگر خدا بخواهد،

آسمان و زمین را در کوچکتر از تخم مرغ هم جا می دهد.

کسی پرسید؛ یکی مساوی چند تاست؟

یکی پاسخ داد: معلوم است. یکی مساوی یک تاست.

دیگری گفت: اگر خدا بخواهد، یکی مساوی صد تاست،

یکی مساوی هفتصد تاست، بیش از این حرف هاست.

این پاداش خدا برای خوب هاست.

بعضی خوشه ها ر شد می کنند، قد می کشند امّا گندم نمی دهند.

اگر به آنها بگویی؛ چرا گندم نمی دهید؟ می گویند؛

گندم ندادن بهتر است یا گندم سیاه و پوسیده دادن؟

راست می گویند. آدم وقتی گندم دادن بعضی خوشه ها را می بیند، می گوید؛ صد رحمت به گندم ندادن!

اگر گندم دادن به این است که نتیجه زحمات شبانه روزی کشاورز، سیاه و پوسیده  و خاکستر شود، همان بهتر که دانه ای روییده نشود.

امّا همه خوشه ها که اینگونه نیستند.

واِلا همه تا حالا از گرسنگی مرده بودند.

وقتی خدا می خواهد؛ دانه های بد، هیچ دانه ای نمی رویانند. اصلاً خودشان هم نمی مانند. امّا دانه های خوب، هفتصد دانه – حتی بیشتر از آن – می رویانند.[۱]

خدا خوبی ها را برای خوب ها می خواهد.

«پدر و مادرم، پدر و مادر خیلی خوبی بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری و حافظ شناس [بود.] البته حافظ شناس که می گویم، نه به معنای علمی و این ها، [بلکه] به مکعنای مأنوس بودن با دیوان حافظ [است].

[او] با قرآن کاملا آشنا بود و صدای خوشی هم داشت…  غرض  خانمی بود خیلی مهربان، خیلی فهمیده.

پدرم عالم دینی و ملّای بزرگی بود.»[۲]

حاج سید جواد خامنه ای، روحانی بود. نه تنها خود، بلکه اجدادش نیز – همه – عالم و روحانی بودند. خانواده همسرش نیز اینگومه بودند. آن ها در تبریز زندگی می کردند.

«ما اصلاً تبریزی هستیم. یعنی پدرم اهل تبریز و خامنه است. مادرم فارس زبان بود و ما به این ترتیب از بچگی هم با زبان فارسی، هم با زبان ترکی آشنا شدیم.»[۳]

خوب ها در به در جویای خوبی اند. هم جویای کار خوب، هم جویای جای خوب. و چه جایی خوب تر از شهر شهادتِ امام خوبان؛ علی بن موسی الرضا (علیه السلام). حاج سید جواد از تبریز به مشهد مقدس نقل مکان کرد تا غرق در خوبی ها شود. خدا نیز یک هدیه خوب به او و همسرش عطا کرد. هدیه ای که آنها را خیلی خوشحال کرد. آنها دوست داشتند یک جوری از خدا تشکر کنند. لذا یک اسم خوب برای هدیه خوب خدا انتخاب کردند. اسمی که خدا آن را خیلی دوست داشت؛ “علی”!

سید علی همزمان با بیست و هشتم صفر (۱۳۱۸ شمسی) در مشهد مقدس یه دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود.

«ما هشت خواهر و برادر بودیم از دو مادر. یعنی پدرم از یک خانم سه فرزند داشت که هرسه هم دختر بودند. بعد آن خانم فوت کرده بودند و [پدرم] با خانم دیگری ازدواج کرده بودند. ما  بچه های این خانم دوم  پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر. در این پنج نفر من دومی بودم. البته در این بین دو بچه هم از بین رفته بودند. با آن حساب من چهارمی می شوم. اما چون واسطه ها کم شده بود، من بچه دوم خانواده بودم.»[۴]


 

 برگرفته از کتاب : گلی که جاودانه ماند



[۱] – (سوره بقره : آیه ۲۶۱)

[۲] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)

[۳] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)

[۴] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)

 

4 موهبتی که با استغفار نصیب انسان میشود!

آیت‌الله مجتهدی تهرانی در بیان برکات استغفار میفرمایند/«خدایا مرا از مستغفرین قرار بدهد»

یعنی اینکه واقعاً استغفار کنم و اگر مال حرامی دارم، آن را حلال کنم، به گناهی که قبلاً کردم فکر نکنم و از آن لذت نبرم، حالا زبانی هم استغفار کنیم، خوب است، بعد از نماز مغرب هم ۷۰ بار استغفار وارد است.
وی به بیان حدیثی در این باره می‌پردازد و می‌گوید:...

ادامه نوشته

حکومت نبوی در کلام رهبری

هفته وحدت و نزدیک شدن به تاریخ ولادت پیامبر اسلام(ص) بهانه ای شد برای اینکه نگاهی به این آیه از قران کریم که راجع به پیامبر (ص) بیان شده است  بیندازیم«ولکم فی رسول اللّه اسوةٌ حسنة» آیه بیانی عام دارد یعنی اشاره به الگو بودن همه ابعاد زندگی رسول الله .

با توجه به شرایط سیاسی کشور در زمان کنونی چه از بعد داخلی و چه از بعد خارجی که به نوعی در نقطه عطف قرار دارد ؛ در این مقاله سعی داریم از بین همه این ابعاد، بعد حکومت داری حضرت را مورد توجه قرار دهیم.

پیامبر اسلام اول کسی بود که یک نظام را تاسیس کرد و آن هم نه یک نظام معمولی بلکه یک نظام توحیدی یک نظام اسلامی و نه در یک محیط پیش رفته و آماده بلکه در یک محیط مملو از خفقان ، جهل و تاریکی.. و چه خوب توانست در عین سختی زیاد کار از پس همه موانع پیش رو بر بیاید.

حال ما را چه شده است که در محیطی که این نظام اسلامی را به ارث برده ایم و در نگاه خودمان پیش رفته نیز هستیم گه گاه شاهد ناهنجاری ها و انحرافاتی در امور سیاسی کشور باشیم.

شاید به دلیل انسان بودن و ریشه نسیان آن به یاد آوری ها و تذکراتی نیازمند باشیم، به همین خاطر به نظر می رسد نیاز به بازخوانی بعضی از نکات بی دلیل نباشد .

 مخاطب این مقاله نه تنها مسئولین محترم میباشند بلکه عموم ملت را هم در بر می گیرد.

بهترین بیان در راستای ذکر ویژگی های نظام اسلامی را می توان در بیانات مقام معظم رهبری یافت...

ادامه نوشته

نور بالا زدن شهدا

يك جوان دانشجوى كم‌سال با يك مجموعه‌ى معدودى كه خودش اسم آن را گذاشته تيپ - صد نفر آدم يك تيپند؟! صد و پنجاه نفر آدم يك تيپند؟! او خودش ميگويد تيپ! - ميرود به غرب كشور يا جنوب، با اين تيپ مؤمن و مخلص، در مقابل جبهه‌ى دشمن با يك واحد رزمىِ مجهز و يك فرماندهىِ سابقه‌دار ميجنگد. اين ابزارى ندارد، جز همين ابزارهاى ابتدائى، اما او به برترين ابزارها مجهز است؛ اين تجربه‌ى فرماندهى ندارد، اما او به قدر عمر اين، فرماندهى كرده. اينها در مقابل هم قرار ميگيرند، اين بر او غلبه پيدا ميكند؛ تانك او را مصادره ميكند، امكانات او را مصادره ميكند، پيروز برميگردد. اين با خودسازى به وجود مى‌آيد. بدون خودسازى نميشود وارد اين ميدانها شد.

 بعضى‌ها ميترسيدند. بعضى‌ها از پيش قضاوت ميكردند كه نميشود - اصلاً ميگفتند نميشود - هرجا هم حضور بسيجى بود، مخالفت ميكردند. من ميديدم مردان مؤمنِ باصلاحيتِ ارتشِ منظمِ آن روز ما استقبال ميكنند از اين كه مجموعه‌ى بسيج با آنها و همراه آنها باشد؛ اين را من خودم در دوران جنگ مكرر ديدم؛ در پادگان ابوذر، در جنوب، در شمال غرب. خود فرمانده ارتشى اصرار داشت كه مجموعه‌ى بسيجى با او همراه باشند؛ دوست ميداشت، استقبال ميكرد؛ اينجا در تهران يك عده‌اى نشسته بودند، نق ميزدند كه آقا چرا اينها وارد شدند؟ چرا بدون اجازه رفتند؟ چرا فلان اقدام را كردند؟ از حضور بسيجى ناراحت بودند. چون اميد نداشتند، مأيوس بودند، ميگفتند نميشود كارى كرد؛ اما وقتى كه وارد شدند، ديدند اين ورود، اميدآفرين است؛ همه‌ى اين استعدادها را جوشش ميدهد.
 خود حضور بسيجى در عرصه‌ى نبرد، به او يك نورانيتى ميبخشد. معروف بود در دوران دفاع مقدس ميگفتند فلانى نور بالا ميزند، روشن است؛ يعنى بزودى شهيد خواهد شد. اين نورانيتِ حضور بسيجى بود؛ اين را من خودم مشاهده كردم؛ نه يك بار و دو بار. يك موردى كه مربوط به همين استان شماست، بد نيست عرض كنم. يك سرگرد ارتشى كه بعد ما فهميديم ايشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمى - به ميل خود، به صورت بسيجى آمده بود در مجموعه‌ى گروه شهيد چمران، آنجا فعاليت ميكرد. بنده مكرراً او را ميديدم؛ مى‌آمد، ميرفت. يك شبى با مرحوم چمران نشسته بوديم راجع به مسائل جبهه و كارهائى كه فردا داشتيم، صحبت ميكرديم؛ در باز شد، همين شهيد رستمى وارد شد. چند روزى بود من او را نديده بودم. ديدم سرتاپايش گل‌آلود است؛ اين پوتينها گل‌آلود، بدنش خاك‌آلود، صورتش خسته، ريشش بلند؛ اما چهره را كه نگاه كردم، ديدم مثل ماه ميدرخشد؛ نورانى بود. روزهاى قبل، من اين حالت را در او نديده بودم. رفته بود در يك منطقه‌ى عملياتى، آنجا فعاليت زيادى كرده بود؛ حالا آمده بود، ميخواست گزارش بدهد. او بعد از چندى هم به شهادت رسيد. ارتشى بود، اما آمده بود بسيجى وارد ميدان شده بود؛ فعاليت ميكرد، مجاهدت ميكرد، حضور فداكارانه داشت - در همان مجموعه‌ى بسيجىِ شهيد چمران - بعد هم به شهادت رسيد. اين نورانيت را خيلى‌ها ديدند؛ ما هم ديديم، ديگران هم بيشتر از ما ديدند. اين ناشى از همان حضور فوق‌العاده است.

چرا گریه نمی کنید؟

(از زبان رهبر انقلاب)بارها من اين را گفته‌ام؛ در زيارت خانواده‌هاى شهدا، اغلب اوقات مادران شهيد را شجاع‌تر و مقاوم‌تر از پدران شهيد يافتم. مگر محبت مادر را ميشود با محبت پدر مقايسه كرد؟ روح لطيف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، اين را پرورش بدهد، بزرگ كند مثل دسته‌ى گل، بعد راضى بشود كه او برود ميدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد براى اينكه جمهورى اسلامى دشمن‌شاد نشود، بر جنازه‌ى او گريه هم نكند! كه بنده مكرر به اين خانواده‌هاى شهدا گفتم گريه كنيد؛ چرا گريه نميكنيد؟ گريه ايرادى ندارد. گريه نميكردند، ميگفتند ميترسيم جمهورى اسلامى دشمن‌شاد شود. «زن مگو، مردآفرين روزگار». زنهاى ما اينهايند؛ امتحان خوبى دادند.

شعر حضرت آقا درباره امام زمان(عج)

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست كه سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد كه دل از سینه بركنم
باری علاج شكر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سركشت
خورشید من برآی كه وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پركشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل در این چمن كه سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

منبع:وبلاگ ثقلین

نصیحتی شنیدنی از از بنده ی خدا(العبد)

استاد حوزه علمیه شاهرود گفت: حضرت آیت‏الله بهجت در نصیحتی گرانمایه فرمودند که «ما آمدیم دنیا تا زندگی کنیم و قیمتی شویم نه به هر قیمتی زندگی کنیم».

حجت‌الاسلام علی رضوی عصر امروز در نشست «سبک زندگی در عصر انتظار» که با حضور اقشار مختلف مردم در مسجدالنبی شهرک انقلاب شاهرود برگزار شد، در سخنانی با اشاره به کلامی از آیت‏الله بهجت اظهار داشت: حضرت آیت‏الله بهجت در نصیحتی گرانمایه فرمودند که «ما آمدیم دنیا تا زندگی کنیم و قیمتی شویم نه به هر قیمتی زندگی کنیم»...

ادامه نوشته

نکات مهم امام خامنه ای درمورد انتخابات سال 92 و توطئه های دشمنان و هوشیاری مردم

حضرت آيت الله خامنه اي همدستي دولتهاي استكباري را براي تحريم ايران و به ستوه درآوردن ملت يادآور شدند و افزودند: مستكبران برخلاف گذشته به صراحت اذعان مي كنند كه هدف تحريم ها، خسته كردن ملت، تحريك مردم به مقابله با جمهوري اسلامي، افزايش فشار بر مسئولان ايران و در نتيجه تغيير محاسبات مسئولان است.

ايشان افزودند: اما گرايش مردم اين سرزمين بزرگ، به مباني اسلام و انقلاب و عزت ملي ايرانيان روز به روز بيشتر مي شود و اين، درست نقطه مقابل خواست دشمنان است.
ايشان در تحليل عوامل تأثيرگذار در تقابل دولتهاي مستكبر با ملت ايران، هوشياري و زيركي ملت را كاملاً ضروري دانستند و خاطرنشان كردند: بايد با «تقواي جمعي و مراقبت و هوشياري همگاني»، متوجه طرحهاي دشمن باشيم و اجازه ندهيم هيچ مسئله اي، حواسمان را از دشمن پرت كند.
رهبر انقلاب، توصيه ها و تأكيدات مكررشان به مسئولان، مطبوعات و پايگاههاي اينترنتي را براي پرهيز از سرگرم كردن مردم به مسائل فرعي و نادرست، يادآوري كردند و افزودند: همه اين توصيه ها، بخاطر اين است كه بايد حواسمان به دشمن جمع باشد تا بفهميم كه دنبال چه طرح و هدفي است...

ادامه نوشته

چند روایت کوتاه از آیت الله بهجت

چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول  بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود. چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید.
گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟
گفته بود خب؛نخواستم اذیت بشوید!

***

کارهای شخصی اش را به هیچ وجه  به کسی نمی گفت. مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته، برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت. یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت.

***

مشهد که می رفتند خیلی مقید بود توی نگهداری از بچه ها کمک کند تا عروسشان هم به زیارت برسد. می گفت بچه ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت.
از حرم که برمی گشتند می دیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می برد که بیدار نشود و در حال ذکر و عبادت خودش است...

***

یکی از مرغ ها مریض شده بود، خیلی حالش بد بود. اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند، خب کثیف کاری می شد. آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش می ماند و مراقب بود. می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و "بهبود" پیدا کند.
یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود. فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده...
مقید بود مرغ و خروس توی خانه داشته باشند. و هم مقید بود رسیدگی به مرغ و خروس ها را خودش تنهایی انجام دهد. صبح از مسجد که برمی گشت اول آب و دانه ی مرغ و خروس ها را می داد و قفسشان را مرتب می کرد. خودش پوست خیارها و غذاهای مانده را از توی خانه جمع می کرد می آورد برای حیوان ها بعد ظرفی را که با آن غذا آورده بود توی حوض می شست می آورد داخل خانه. یک بار هم اول شب به مرغ و خروس ها سر می زد، یک بار هم بعد از عبادت یک ساعته ی سرشب هایش. یک بار هم موقع خواب که روی قفس را با پتوی مخصوصشان می پوشاند، می گفت سرما می خورند!

چگونه به بچه‌ها از خداوند بگوييم؟

حجت الاسلام محسن قرائتي، چندی پیش در جمع دانشجويان فعال خارج از كشور در خصوص مسائل مختلف ديني و ساير سئوالات دانشجويان به ايراد سخنراني پرداخت كه مشروح آن در ادامه آمده است:

چگونه به بچه‌ها از خداوند بگوييم؟

سئوال بچه‌ها معمولاً اين است كه خدا كجاست؟ با چند سئوال و جواب مي‌شود به بچه گفت كه خدا كجاست.

 اگر بچه معني راست و دروغ را مي‌فهمد، مي‌توانيم از او بپرسيم دروغ كجاست، راست كجاست و بعد بگوييم راست و دروغ مكان نمي‌خواهد، پس خدا هم اينچنين است.

 يا اينكه بگوييم اگر عكس خروس، نقاش مي‌خواهد، پس خود خروس هم خالق مي‌خواهد. يا اينكه بپرسيم دوست داشتن بين من و تو كجاست، دوستي بين من و تو در رفتارمان نشان داده مي‌شود.  خداوند را هم از اثرات حضورش مي‌توان فهميد.

 نكته‌اي را هم در مورد مساله حجاب بگوييم. شما نمي‌توانيد يك زن را با حرف دين و مرامي در جهان پيدا كنيد كه بگوييد من مي‌خواهم همسرم ۹۵ درصد به من علاقه داشته باشد و ۵ درصد هم به زن‌هاي ديگر علاقه داشته باشد. اين را هيچ كدام از زن‌هاي دنيا قبول نمي‌كنند، چرا كه مي خواهند صددرصد علاقه همسرشان متعلق به خودشان باشند...

ادامه نوشته

اول بايد به نمازش پرداخت و نه حجاب

ما مجبوريم يا آزاد؟

چهار دليل براي آزادي انسان در يك دقيقه مي‌توان بيان كرد كه دلايل فطري هستند، بدون استفاده از قرآن و روايت،

شك: شک دليل آزادي انسان است و همه انسان‌ها شك مي‌كنند.

پشيمان شدن: پيشمان شدن يعني مي‌توانستند كار را انجام ندهم.

انتقاد كردن: يعني از چيزي ناراضي‌ام.

نصيحت كردن: ما بچه‌هايمان را به مدرسه مي‌فرستيم و نصيحت مي‌كنيم.

با اين چهار دليل انسان آزاد است، اما جايگاه خدا كجاست، خدا بالاي سر ماست، مثل كسي كه مي‌رود تعليم رانندگي. كلاژ و گاز دست شماست، اما ترمز دست استاد است،

چند نمونه تفسير بگوييم. «قال لابيه و قومهي ما هذه التماثيل»، ابراهيم به عمويش گفت: كه اين تماثيل چيست؟

در تفسير نور به مسائل تاريخي و كل داستان حضرت ابراهيم(ع) كار نداشتند، بلكه پيامش را گفتند. در اصلاح و ارشاد، سن شرط نيست. در اصلاح و ارشاد از خودي‌ها بايد شروع كرد، در اصلاح و ارشاد اولويت را بايد در نظر گرفت...

ادامه نوشته

کل دارایی شهید نواب صفوی از دار دنیا+پوستری از شهید

 پس از بازداشت شهيد سید مجتبی نواب صفوي رهبر جمعیت فدائیان اسلام، بلافاصله دستور تفتيش از خانه و صورت برداري از مايملك و موجودي خانه اش از طرف فرماندار نظامي تهران صادر شده و به مرحله اجرا در آمد.

آن چه مي خوانيد صورت جلسه تنظيم شده است كه در پرونده ايشان به دست آمده...

.برای مطالعه صورت جلسه و همچنین دریافت پوستر به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

تشریح اهداف دشمن برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم+فیلم

امروز آنچه بنده تشخيص ميدهم - كه بررسى حركات دشمن نشان ميدهد - اين است: با اينكه ما حدود پنج ماه به انتخابات داريم، ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتى كه در خرداد آينده در پيش داريم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر ميتوانستند كارى ميكردند كه اصلاً انتخابات انجام نگيرد، اين كار را ميكردند. خب، اين كار براى آنها ميسور نيست، مقدور نيست؛ مأيوسند از اين كه بتوانند اين كار را انجام دهند. يك بار بعضى‌ها تلاش كردند كه انتخابات مجلس را عقب بيندازند؛ حتّى به ما گفتند اگر ميشود، دو هفته عقب بيندازيدگفتيم نميشود؛ انتخابات بايد در همان روزِ خودش انجام بگيرد؛ يك روز هم نبايد عقب بيفتدنتوانستند، دستشان به جائى نرسيد. آنها اين را تجربه كرده‌اند، ميدانند انتخابات عقب‌افتادنى نيست؛ لذا دنبال راه‌هاى ديگرند.

 يكى از هدفها اين است كه كارى كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيه‌هاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشته‌ايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران ميگذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايده‌اى ندارد؟ اين يكى از خواسته‌هاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را ميزنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راه‌هاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است...

ادامه نوشته